معنی niechętny niechętny بیزار بودن، به طور غریزی، بی میل، بی میلی، خسته، مردّد، مبشّر بیزار بودَن، بِه طُورِ غَریزی، بی مِیل، بی مِیلی، خَستِه، مُرَدَّد، مُبَشِّر دیکشنری لهستانی به فارسی