معنی nafasi - جستجوی لغت در جدول جو
nafasi
تصادفی، فضا، تورفتگی
ادامه...
تَصادُفی، فَضا، تورَفتِگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
narasi
روایت
ادامه...
رِوایَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
notasi
یادداشت، نشانه گذاری
ادامه...
یادداشت، نِشانِه گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
enfasi
تاکید
ادامه...
تَاکید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nafaka
دانه دار، دانه
ادامه...
دانِه دار، دانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
parasi
انگلی، بلوف
ادامه...
اَنگَلی، بُلُوف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wafuasi
دنبال کنندگی، حامیان
ادامه...
دُنبال کُنَندِگی، حامیان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
maasi
شورش
ادامه...
شورِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nafasi ya usaidizi
دستیار بورسیّه، موقعیت پشتیبانی
ادامه...
دَستیار بورسِیِّه، مُوقِعِیَت پُشتیبانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nafasi ya ukaguzi
سمت بازرس، موقعیت بازرسی
ادامه...
سَمتِ بازرَس، مُوقِعِیَت بازرَسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa nafasi ya baada
به طور پس مکانی، برای موقعیت پست
ادامه...
بِه طُورِ پَس مَکانی، بَرایِ مُوقِعِیَت پَست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutoa nafasi
فرصت دادن، فضا دادن
ادامه...
فُرصَت دادَن، فَضا دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuweka nafasi
فرورفتگی ایجاد کردن، برای رزرو مکان، قرار دادن
ادامه...
فُرورَفتِگی ایجاد کَردَن، بَرایِ رِزرو مَکان، قَرار دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی