معنی nadawać - جستجوی لغت در جدول جو
nadawać
پخش کردن، انتشار دهید
ادامه...
پَخش کَردَن، اِنتِشار دَهید
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
narażać
در معرض خطر قرار دادن، در نتیجه
ادامه...
دَر مَعرِضِ خَطَر قَرار دادَن، دَر نَتیجِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
napadać
حمله کردن، حواس پرتی
ادامه...
حَمله کَردَن، حَواس پَرتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
namawiać
ترغیب دادن، چاپلوس کردن
ادامه...
تَرغِیب دادَن، چاپلوس کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
nazywać
نام گذاشتن، اسم مستعار بده، نامگذاری کردن، اسمی
ادامه...
نام گُذاشتَن، اِسم مُستَعار بِدِه، نامگُذاری کَردَن، اِسمی
دیکشنری لهستانی به فارسی
dodawać
اضافه کردن، اضافی
ادامه...
اِضافِه کَردَن، اِضافی
دیکشنری لهستانی به فارسی
ładować
بار دادن، اضافه بار، بارگذاری کردن، تخلیه
ادامه...
بار دادَن، اِضافِه بار، بارگُذاری کَردَن، تَخلِیَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadawca
فرستنده، اعزامی
ادامه...
فِرِستَندِه، اِعزامی
دیکشنری لهستانی به فارسی
nabywać
دریافت کردن، بدست آوردن
ادامه...
دَریافت کَردَن، بِدَست آوَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wydawać
منتشر کردن، انتظار می رود، صرف کردن، صریح، مصرف کردن، مصنوعی بودن
ادامه...
مُنتَشِر کَردَن، اِنتِظار می رَوَد، صَرف کَردَن، صَریح، مَصرَف کَردَن، مَصنوعی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
udawać
ادّعا کردن، اداری، تظاهر کردن، تظاهر کننده، وانمود کردن
ادامه...
اِدِّعا کَردَن، اِداری، تَظَاهُر کَردَن، تَظَاهُر کُنَندِه، وانِمود کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać
دادن، داده ها
ادامه...
دادَن، دادِه ها
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadawać smak
طعم دادن، فصل
ادامه...
طَعم دادَن، فَصل
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadawać blasku
درخشیدن
ادامه...
دِرَخشیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی