معنی moderat - جستجوی لغت در جدول جو
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
moderare
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo immoderato
به طور افراطی، به طور بی حدّ و حصر
ادامه...
بِه طُورِ اِفراطی، بِه طُور بی حَدّ و حَصر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
secara moderat
به طور معتدل، به طور متوسّط
ادامه...
بِه طُورِ مُعتَدِل، بِه طُورِ مُتِوَسِّط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderatamente
به طور معتدل، به طور متوسّط
ادامه...
بِه طُورِ مُعتَدِل، بِه طُورِ مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderatore
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
modern
به طور مدرن، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ مُدِرن، مُدِرن
دیکشنری هلندی به فارسی
modern
به طور مدرن، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ مُدِرن، مُدِرن
دیکشنری آلمانی به فارسی
modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Moderate
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
modelar
مدل کردن، مدل، مدل قرار دادن
ادامه...
مُدِل کَردَن، مُدِل، مُدِل قَرار دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderado
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderno
مد روز، مدرن
ادامه...
مُدِ روز، مُدِرن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderno
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderasi
میانه روی، اعتدال
ادامه...
میانِه رَوی، اِعتِدال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderne
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
modelar
الگو ساختن، مدل، مدل قرار دادن
ادامه...
اُلگو ساختَن، مُدِل، مُدِل قَرار دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderado
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderno
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderar
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moderar
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderator
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری هلندی به فارسی
moderatör
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
moderator
مدیر جلسه، مدیریّت
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، مُدیریَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
moderator
مدیر جلسه، ناظم
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، ناظِم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderato
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Immoderately
به طور افراطی، به طور بی حدّ و حصر
ادامه...
بِه طُورِ اِفراطی، بِه طُور بی حَدّ و حَصر
دیکشنری انگلیسی به فارسی