معنی mkaguzi - جستجوی لغت در جدول جو
mkaguzi
حسابرس، بازرس
ادامه...
حِسابرَس، بازرَس
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ukaguzi
بازرسی
ادامه...
بازرَسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mbaguzi
نژادپرست
ادامه...
نِژادپَرَست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kaguzi
تشخیص دهنده، بازرسی، بازرسی کردن
ادامه...
تَشخیص دَهَندِه، بازرَسی، بازرَسی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ubaguzi
تمایز، تبعیض، تعصّب
ادامه...
تَمَایُز، تَبعیض، تَعَصُّب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mwamuzi
داور، قاضی
ادامه...
داوَر، قاضی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukaguzi
ممیّزی کردن، برای بازرسی
ادامه...
مُمَیِّزی کَردَن، بَرایِ بازرَسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mageuzi
تکامل، تبدیل، اصلاحات
ادامه...
تَکَامُل، تَبدیل، اِصلاحات
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mfagizi
نگهبان ساختمان، مزاحم
ادامه...
نِگَهبان ساختمان، مُزاحِم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mkaazi
ساکن، مقیم
ادامه...
ساکِن، مُقیم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mkazi
ساکن، یک ساکن، مقیم
ادامه...
ساکِن، یِک ساکِن، مُقیم
دیکشنری سواحیلی به فارسی