معنی ukaguzi
ukaguzi
بازرسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با ukaguzi
ubaguzi
ubaguzi
تَمَایُز، تَبعیض، تَعَصُّب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukaguzi
kukaguzi
مُمَیِّزی کَردَن، بَرایِ بازرَسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mkaguzi
mkaguzi
حِسابرَس، بازرَس
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kaguzi
kaguzi
تَشخیص دَهَندِه، بازرَسی، بازرَسی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uchaguzi
uchaguzi
اِنتِخابات
دیکشنری سواحیلی به فارسی
upanuzi
upanuzi
بُزُرگ نَمایی، گُستَرِش، اَفزایَندِه، تَمدِید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mbaguzi
mbaguzi
نِژادپَرَست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uamuzi
uamuzi
قاطِعیَّت، تَصمِیم گیری، تَصمِیم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ukazi
ukazi
فَضایِ بُزُرگ، اِقامَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی