معنی mio - جستجوی لغت در جدول جو
mio
من
ادامه...
مَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
semioscurità
نیمه تاریکی
ادامه...
نیمِه تاریکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
camionero
کامیون دار
ادامه...
کامیون دار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
semioficialmente
نیمه رسمی، به صورت نیمه رسمی
ادامه...
نیمِه رَسمی، بِه صورَت نِیمِه رَسمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
simio
میمون مانند، میمون
ادامه...
مِیمون مانَند، مِیمون
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ahli epidemiologi
وبا شناس، اپیدمیولوژیست
ادامه...
وَبا شِناس، اِپیدِمیُولُوژیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
épidémiologiste
وبا شناس، اپیدمیولوژیست
ادامه...
وَبا شِناس، اِپیدِمیُولُوژیست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
premio
جایزه
ادامه...
جایِزِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senza risparmio
به طور بی رحمانه، بدون پس انداز
ادامه...
بِه طُورِ بی رَحمانِه، بِدونِ پَس اَنداز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Semiofficial
نیمه رسمی
ادامه...
نیمِه رَسمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nieujarzmiony
غیرقابل رام شدن، مقاومت ناپذیر
ادامه...
غِیرِقابِلِ رام شُدَن، مُقاوِمَت ناپَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
rzemiosło
هنر، صنایع دستی، صنعت دستی، صنعت فیلم، استادکاری، قهرمانی، هنر دست سازی، هنر نمایش
ادامه...
هُنَر، صَنایِع دَستی، صَنعَت دَستی، صَنعَت فیلم، اُستادکاری، قَهرِمانی، هُنَر دَست سازی، هُنَر نَمایِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
przyćmiony
تاریکانه، غم و اندوه
ادامه...
تاریکانِه، غَم و اَندوه
دیکشنری لهستانی به فارسی
uprzedmiotowienie
شیءنگاری، پررنگ
ادامه...
شَیءنِگاری، پُررَنگ
دیکشنری لهستانی به فارسی
zdumiony
متحیّر، مات و مبهوت، شگفت زده، ناباور
ادامه...
مُتَحَیِّر، مات و مَبهُوت، شِگِفت زَدِه، ناباوَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
boêmio
بوهمیایی، بوهمی، هنرپیشه
ادامه...
بُوهِمیایی، بُوهِمی، هُنَرپیشِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bohemio
بوهمیایی، بوهمی، هنرپیشه
ادامه...
بُوهِمیایی، بُوهِمی، هُنَرپیشِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Semiofficially
نیمه رسمی، به صورت نیمه رسمی
ادامه...
نیمِه رَسمی، بِه صورَت نِیمِه رَسمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mío
من، مال من
ادامه...
مَن، مال مَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
miopia
کوتاه بینی، نزدیک بینی
ادامه...
کوتاه بینی، نَزدیک بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
meio
نیمه، کاملاً، میانه
ادامه...
نِیمِه، کامِلاً، میانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
miopía
کوتاه بینی، نزدیک بینی
ادامه...
کوتاه بینی، نَزدیک بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
miopemente
با ضعف بینایی، نزدیک بینی
ادامه...
با ضَعف بینایی، نَزدیک بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
miope
به طور کوتاه نگر، نزدیک بینی، کوتاه بین
ادامه...
بِه طُورِ کوتاه نِگَر، نَزدیک بینی، کوتاه بین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
miopia
کوتاه بینی، نزدیک بینی
ادامه...
کوتاه بینی، نَزدیک بینی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
miope
به طور کوتاه نگر، کوته فکر، کوتاه بین
ادامه...
بِه طُورِ کوتاه نِگَر، کوتَه فِکر، کوتاه بین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
miopemente
به طور کوتاه نگر، نزدیک بینی
ادامه...
بِه طُورِ کوتاه نِگَر، نَزدیک بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
camionneur
کامیون دار
ادامه...
کامیون دار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mionzi
تاباندن، تشعشع، تابش، رادیو اکتیو
ادامه...
تاباندَن، تَشَعشُع، تابِش، رادیُو اَکتیو
دیکشنری سواحیلی به فارسی
miongoni
زودرنج، در میان
ادامه...
زُودرَنج، دَر میانِ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
miondoko ya sauti
لحن، حرکات صوتی
ادامه...
لَحن، حَرَکات صُوتی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
de manera miope
کوتاه نگرانه، نزدیک بینی
ادامه...
کوتاه نِگَرانِه، نَزدیک بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Epidemiologe
وبا شناس، اپیدمیولوژیست
ادامه...
وَبا شِناس، اِپیدِمیُولُوژیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
premio
جایزه
ادامه...
جایِزِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
prêmio
جایزه
ادامه...
جایِزِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی