معنی minare - جستجوی لغت در جدول جو
minare
تضعیف کردن
ادامه...
تَضعیف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
donare
اهدا کردن، اهدا کنند
ادامه...
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
filare
نخ ریختن، چرخش
ادامه...
نَخ ریختَن، چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
finire
پایان دادن، تمام کردن
ادامه...
پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rifare
دوباره کار کردن، دوباره انجام دهید
ادامه...
دُوبارِه کار کَردَن، دُوبارِه اَنجام دَهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tirare
کشیدن، بکشید
ادامه...
کِشیدَن، بِکِشید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
citare
ارجاع دادن، نقل قول، نقل قول کردن
ادامه...
اِرجاع دادَن، نَقلِ قُول، نَقلِ قُول کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cenare
شام خوردن، شام بخور
ادامه...
شام خُوردَن، شام بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
emanare
منتشر شدن، سرچشمه می گیرد
ادامه...
مُنتَشِر شُدَن، سَرچِشمه می گیرَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
girare
چرخاندن، چرخش، چرخیدن، غلتیدن
ادامه...
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن، غَلتیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
imitare
تقلید کردن، تقلید کنید
ادامه...
تَقلِید کَردَن، تَقلِید کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mimari
معماری
ادامه...
مِعماری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kinara
پیشرو، فانوس دریایی
ادامه...
پیشرو، فانوسِ دَریایی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
macinare
خراشیدن، آسیاب کردن
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lineare
خطّی
ادامه...
خَطّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Binary
دوتایی
ادامه...
دُوتایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
finale
نهایی
ادامه...
نَهایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
virare
چرخیدن، چرخش
ادامه...
چَرخیدَن، چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
seminare
کاشتن، بذر، کاشت کردن
ادامه...
کاشتَن، بَذر، کاشت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
menari
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dominare
سلطه داشتن، مسلّط شوند
ادامه...
سُلطِه داشتَن، مُسَلَّط شَوَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
laminare
لمینت کردن، آرام
ادامه...
لَمینِت کَردَن، آرام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nominare
منصوب کردن، منصوب کند، نام گذاشتن، نامزد کردن
ادامه...
مَنصوب کَردَن، مَنصوب کُند، نام گُذاشتَن، نامزَد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mirare
هدف قرار دادن، هدف، هدف گذاری کردن
ادامه...
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف، هَدَف گُذاری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
minore
کمتر، جزئی
ادامه...
کَمتَر، جُزئی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
minar
تضعیف کردن
ادامه...
تَضعیف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
binaire
دوتایی، باینری
ادامه...
دُوتایی، باینِری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
migrare
مهاجرت کردن، مهاجرت کنید
ادامه...
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mièvre
احساسی، ناز
ادامه...
اِحساسی، ناز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
oindre
مقدّس کردن، مسح کردن
ادامه...
مُقَدَّس کَردَن، مَسح کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
moindre
کمتر
ادامه...
کَمتَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
misère
بدبختی
ادامه...
بَدبَختی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
minute
دقیقه
ادامه...
دَقیقِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
linaje
نسل، اصل و نسب
ادامه...
نَسل، اَصل و نَسَب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
minder
کم، کمتر
ادامه...
کَم، کَمتَر
دیکشنری هلندی به فارسی