معنی migrować - جستجوی لغت در جدول جو
migrować
مهاجرت کردن، مهاجم
ادامه...
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِم
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
emigrować
مهاجرت کردن، مهاجرت کنید
ادامه...
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wibrować
لرزیدن، تکان دادن
ادامه...
لَرزیدَن، تِکان دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
mianować
منصوب کردن، منطقه ای
ادامه...
مَنصوب کَردَن، مَنطَقِه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
kierować
هدایت کردن، خلبان، راهنمایی کردن، مربّی، مستقیم
ادامه...
هِدایَت کَردَن، خَلَبان، راهنَمایی کَردَن، مُرَبّی، مُستَقیم
دیکشنری لهستانی به فارسی
wirować
چرخیدن، چرخاندن، چرم
ادامه...
چَرخیدَن، چَرخاندَن، چَرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
migotać
درخشش کردن، روشن
ادامه...
دِرَخشِش کَردَن، رُوشَن
دیکشنری لهستانی به فارسی