معنی merangkai - جستجوی لغت در جدول جو
merangkai
ریسمان کشیدن، رشته
ادامه...
ریسمان کِشیدَن، رِشتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
merangkak
زحمت کشیدن، خزیدن، خزنده
ادامه...
زَحمَت کِشیدَن، خَزیدَن، خَزَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menangkap
بازداشت کردن، گرفتن، گرفتار کردن، دستگیر کردن، تور انداختن
ادامه...
بازداشت کَردَن، گِرِفتَن، گِرِفتار کَردَن، دَستگیر کَردَن، تور اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memangkas
برش زدن، برش دادن، بریدن، حذف کردن، برش کردن
ادامه...
بُرِش زَدَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، حَذف کَردَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
melangkah
قدم گذاشتن، گام
ادامه...
قَدَم گُذاشتَن، گام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berangkat
ترک کردن، ترک
ادامه...
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merangkum
مختصر کردن، خلاصه کردن، همتراز
ادامه...
مُختَصَر کَردَن، خُلاصِه کَردَن، هَمتَراز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meringkas
متراکم کردن، خلاصه کردن
ادامه...
مُتِراکِم کَردَن، خُلاصِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی