- menyala
مشتعل، روشن کردن، درخشان
معنی menyala - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روانی، ذهنی
حمایت کردن، حامی
چسبناک، فنری
روانی، ذهنی
روانی، ذهنی
روانی، ذهنی
روانی، ذهنی
حیوانی، یک حیوان، هیولاوار
روانی، ذهنی
احیاء کردن، راه اندازی مجدّد
راه اندازی کردن، روشن کن، شعله ور شدن، اشتعال کردن
نسبت دادن، سرزنش کردن
سوء استفاده کردن، سوء استفاده
به طور شعله ور، با روشن کردن آن
به طور شعله ور، شعله ور، به طور درخشان
سبک دار کردن، سازماندهی
روانی، ذهنی، به طور ذهنی
اظهار نظر کردن، قطع کردن
غوطه ور شدن، شیرجه رفتن، سقوط آزاد
سلام دادن، سلام کردن
نگهبانی کردن، نگهبان، مراقبت کردن
سرزنش آمیز، سرزنش، ناسزا گفتن
تسلیم کردن، عقب نشینی، گذشتن
مجوّز دادن، اجاره، اجاره کردن، اجاره دادن
جاروب کردن، جارو کردن، جاروکشی
سلام گوی، خوشامدگو
پنهان کردن، مبدّل شده
سبقت گرفتن
کپی کردن، کپی کنید، فتوکپی گرفتن، رونوشت برداری کردن
گلدوزی کردن
تصادر کردن، مصادره کند، ضبط کردن
جمله معترضه گو، قطع کننده
اتّهام متقابل، سرزنش کردن یکدیگر