menuntut تقاضا کردن، تقاضا، پر تقاضا، تحمیل کردن، دقیق، تعقیب قانونی کردن، شکایت کردن ادامه... تَقاضا کَردَن، تَقاضا، پُر تَقاضا، تَحمیل کَردَن، دَقیق، تَعقِیب قانونی کَردَن، شِکایَت کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی