معنی mengeraskan - جستجوی لغت در جدول جو
mengeraskan
سخت کردن، سفت شدن
ادامه...
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menyeramkan
مؤثّر، ترسناک
ادامه...
مُؤَثِّر، تَرسناک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetaskan
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengenakan
پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerikan
وحشیانه، وحشتناک، ترسناک، خرد کردن، حسّاس، قوی، وحشت انگیز، نفرت انگیز، هیولاوار
ادامه...
وَحشیانِه، وَحشَتناک، تَرسناک، خُرد کَردَن، حَسّاس، قَوی، وَحشَت اَنگِیز، نِفرَت اَنگیز، هَیُولاوار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menegaskan
تأیید کردن، تأیید کنید، ادّعا کردن
ادامه...
تَأیید کَردَن، تَأیید کُنید، اِدِّعا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjelaskan
واضح کردن، توضیح دهید، پاک کردن، توضیح دادن
ادامه...
واضِح کَردَن، تُوضِیح دَهید، پاک کَردَن، توضیح دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyerahkan
واگذار کردن، تحویل دهید، تحویل دادن
ادامه...
واگُذار کَردَن، تَحویل دَهید، تَحویل دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencerahkan
آگاه کردن، روشنگر، روشن کننده، روشن کردن
ادامه...
آگاه کَردَن، رُوشَنگَر، رُوشَن کُنَندِه، رُوشَن کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengherankan
تعجّب کردن، شگفت آور، شگفت زده کردن
ادامه...
تَعَجُّب کَردَن، شِگِفت آوَر، شِگِفت زَدِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengarahkan
آدرس دادن، مستقیم، راهنمایی کردن، جهت دادن
ادامه...
آدرِس دادَن، مُستَقیم، راهنَمایی کَردَن، جَهَت دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerutkan
چروک شدن، اخم کردن، چین چین کردن
ادامه...
چُروک شُدَن، اَخم کَردَن، چین چین کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengesahkan
گواهی دادن، اعتبار سنجی، فرمان دادن
ادامه...
گُواهی دادَن، اِعتِبار سَنجی، فَرمان دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengesankan
تأثیرگذار، چشمگیر، تأثیر گذاشتن، شگفت انگیز
ادامه...
تَأثِیرگُذار، چِشمگیر، تأثیر گُذاشتَن، شِگِفت اَنگیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menggemaskan
دلربا، ناز، نوازشگر، محبوب، محبّت انگیز
ادامه...
دِلرُبا، ناز، نَوَازِشگَر، مَحبوب، مَحَبَّت اَنگیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menggerakkan
حرکت دادن، حرکت کنید
ادامه...
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menerapkan
اعمال کردن، اعمال شود، اجرا کردن
ادامه...
اِعمال کَردَن، اِعمال شَوَد، اِجرا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی