معنی mengasah - جستجوی لغت در جدول جو
mengasah
تیز کردن، سنگ تیز کردن
ادامه...
تیز کَردَن، سَنگ تیز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengarah
هدف گذاری کردن، منجر می شود
ادامه...
هَدَف گُذاری کَردَن، مُنجَر مِی شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengalah
تسلیم کردن، عقب نشینی، گذشتن
ادامه...
تَسلِیم کَردَن، عَقَب نِشینی، گُذَشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjajah
مستعمره کردن
ادامه...
مُستَعمِرِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengubah
تغییر دادن، تغییر دهید، تبدیل کردن
ادامه...
تَغییر دادَن، تَغییر دَهید، تَبدیل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menguasai
سلطه داشتن، کنترل کنید، سلطنت طلب، استاد شدن
ادامه...
سُلطِه داشتَن، کُنتُرُل کُنید، سَلطَنَت طَلَب، اُستاد شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengayuh
رکاب زدن، پدال زدن
ادامه...
رِکاب زَدَن، پِدال زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengawal
همراهی کردن، اسکورت
ادامه...
هَمراهی کَردَن، اِسکورت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengaspal
آسفالت کردن، سنگفرش کردن
ادامه...
آسفالت کَردَن، سَنگفَرش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengajar
آموزش دادن، آموزش دهید، تدریس کردن
ادامه...
آموزِش دادَن، آموزِش دَهید، تَدریس کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengacak
آشفته کردن، تصادفی کردن
ادامه...
آشُفتِه کَردَن، تَصادُفی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjarah
غارت کردن
ادامه...
غارَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pengasuh
پرستار، پرستار بچّه
ادامه...
پَرَستار، پَرَستار بَچّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی