جدول جو
جدول جو

معنی mengalami - جستجوی لغت در جدول جو

mengalami
تجربه کردن، تجربه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تخم گذاری کردن، جوجه کشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
نظارت کردن، نظارت کند، پلیس را نظارت کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کنار آمدن، غلبه کند، غلبه کردن، غلبه پیدا کردن، مبارزه کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مشاهده کردن، مشاهده کنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تحسین کننده، تحسین کردن، عشق ورزیدن، محبّت آمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ادّعا کردن، ادّعا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تسلیم کردن، عقب نشینی، گذشتن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی