معنی memuat - جستجوی لغت در جدول جو
memuat
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tempat
مکان، محل
ادامه...
مَکان، مَحَل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memur
افسر
ادامه...
اَفسَر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mamut
غول آسا، بزرگ
ادامه...
غول آسا، بُزُرگ
دیکشنری لهستانی به فارسی
semua
همه
ادامه...
هَمِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mamut
غول آسا، ماموت
ادامه...
غول آسا، مَامُوت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menua
پیر شدن، پیری
ادامه...
پیر شُدَن، پیری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Demut
فروتنی
ادامه...
فُروتَنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
memar
داغ کردن، کبود شده، آسیب دیده
ادامه...
داغ کَردَن، کَبود شُدِه، آسیب دیدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empat
چهار
ادامه...
چَهار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hemat
مقرون به صرفه، اقتصادی، مقتصد، محدود، صرفه جویی، صرفه جو
ادامه...
مَقرون بِه صرفِه، اِقتِصادی، مُقتَصِد، مَحدود، صَرفِه جویی، صَرفِه جو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cemaat
مؤمنان، جامعه
ادامه...
مُؤمِنان، جامِعِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
pembuat
سازنده
ادامه...
سازَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat
ساختن
ادامه...
ساختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meluap
سرریز شدن، سرریز
ادامه...
سَرریز شُدَن، سَرریز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meluas
فراگیر، گسترده است
ادامه...
فَراگیر، گَستَردِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memahat
مجسّمه ساختن، مجسّمه سازی، تراشیدن
ادامه...
مُجَسَّمِه ساختَن، مُجَسَّمِه سازی، تراشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jemaat
مؤمنان، جماعت
ادامه...
مُؤمِنان، جَماعَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memutar
چرخاندن، پیچ و تاب
ادامه...
چَرخاندَن، پیچ و تاب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memudar
کم رنگ شدن، محو شدن، رنگ پریدگی
ادامه...
کَم رَنگ شُدَن، مَحو شُدَن، رَنگ پَریدِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memuji
ستایش کردن، ستایش، تحسین کردن، تعریف کردن، تعریفی، جذّاب، مدح کردن
ادامه...
سِتایِش کَردَن، سِتایِش، تَحسِین کَردَن، تَعرِیف کَردَن، تَعریفی، جَذّاب، مَدح کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memulai
شروع کردن، شروع کنید، آغاز کردن
ادامه...
شُروع کَردَن، شُروع کُنید، آغاز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memecat
اخراج کردن، آتش، کیسه زدن
ادامه...
اِخراج کَردَن، آتَش، کیسِه زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memijat
ماساژ دادن
ادامه...
ماساژ دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memikat
فریفتن، جذّاب، جذب کردن، جذب کننده
ادامه...
فَریفتَن، جَذّاب، جَذب کَردَن، جَذب کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memuatkan
مربّع کردن، بار
ادامه...
مُرَبَّع کَردَن، بار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی