معنی membungkam - جستجوی لغت در جدول جو
membungkam
ساکت کردن، سکوت
ادامه...
ساکِت کَردَن، سُکوت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
membungkus
در بر گرفتن، بسته بندی کنید، بستن
ادامه...
دَر بَر گِرِفتَن، بَستِه بَندی کُنید، بَستَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membungkuk
خم شدن، تعظیم، تعظیم کردن، دم زدن، قوز کردن
ادامه...
خَم شُدَن، تَعظیم، تَعظیم کَردَن، دَم زدن، قوز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membengkak
تاول زدن، متورّم شدن، نفخ کردن
ادامه...
تاوَل زَدَن، مُتِوَرِّم شُدَن، نَفخ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membongkar
جدا کردن، باز کردن بسته بندی، بارگیری را متوقّف کردن، باز کردن پیچیدگی ها
ادامه...
جُدا کَردَن، باز کَردَن بَستِه بَندی، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن، باز کَردَن پیچیدِگی ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membingkai
چارچوب قرار دادن، قاب
ادامه...
چارچوب قَرار دادَن، قاب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی