معنی membisukan - جستجوی لغت در جدول جو
membisukan
خاموش کردن، بی صدا
ادامه...
خاموش کَردَن، بی صِدا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
membiuskan
بی حسّ کردن، بیهوش کردن
ادامه...
بی حِسّ کَردَن، بیهوش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memalsukan
جعلی بودن، جعلی، تحریف کردن
ادامه...
جَعلی بودَن، جَعلی، تَحرِیف کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membekukan
یخ زدن، منجمد کردن، متحیّر کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن، مُتَحَیِّر کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membiasakan
عادت دادن، عادت کن
ادامه...
عادَت دادَن، عادَت کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membiarkan
اجازه دادن، اجازه دهید
ادامه...
اِجازِه دادَن، اِجازِه دَهید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pembusukan
تعفّن، پوسیدگی، فساد
ادامه...
تَعَفُّن، پوسیدِگی، فَساد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memilukan
دل خراش، غم انگیز
ادامه...
دِل خَراش، غَم اَنگیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی