معنی membekukan
membekukan
یخ زدن، منجمد کردن، متحیّر کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با membekukan
membedakan
membedakan
تَمیز دادَن، مُتِمایِز کَردَن، تَشخیص دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membisukan
membisukan
خاموش کَردَن، بی صِدا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memberikan
memberikan
بَخشیدَن، دادَن، مُنتَقِل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pembekuan
pembekuan
سَخت شُدَن، اِنجِماد، یَخ زَدِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی