معنی medio - جستجوی لغت در جدول جو
medio
متوسّط، نصف، میانه، نیمه
ادامه...
مُتِوَسِّط، نِصف، میانِه، نِیمِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
medio
میانه، متوسّط
ادامه...
میانِه، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mediocridad
معمولی بودن، متوسّط بودن
ادامه...
مَعمولی بودَن، مُتِوَسِّط بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
intermedio
میانه، متوسّط
ادامه...
میانِه، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
término medio
کمی نپخته، حدّ وسط
ادامه...
کَمی نَپُختِه، حَدِّ وَسَط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
intermedio
میانه، متوسّط
ادامه...
میانِه، مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
promedio
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mediocrità
معمولی بودن، متوسّط بودن
ادامه...
مَعمولی بودَن، مُتِوَسِّط بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mediocridade
معمولی بودن، متوسّط بودن
ادامه...
مَعمولی بودَن، مُتِوَسِّط بودَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medio ambiente
محیط زیست
ادامه...
مُحیط زیست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mediokritas
معمولی بودن، متوسّط بودن
ادامه...
مَعمولی بودَن، مُتِوَسِّط بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
medo
ترس
ادامه...
تَرس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
meio
نیمه، کاملاً، میانه
ادامه...
نِیمِه، کامِلاً، میانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medico
پزشک، دکتر، پزشکی
ادامه...
پِزِشک، دُکتُر، پِزِشکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
médio
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medir
اندازه گیری کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، اندازه کردن
ادامه...
اَندازِه گیری کَردَن، اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، اَندازِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tedio
خسته کننده بودن، خسته کننده
ادامه...
خَستِه کُنَندِه بودَن، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
medir
اندازه کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، اندازه گیری کردن
ادامه...
اَندازِه کَردَن، اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، اَندازِه گیری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
medis
پزشکی
ادامه...
پِزِشکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rimedio
اصلاح، درمان
ادامه...
اِصلاح، دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی