معنی marcire - جستجوی لغت در جدول جو
marcire
گندیدن، پوسیدگی
ادامه...
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
marciare
راه پیمایی کردن، راهپیمایی
ادامه...
راه پیمایی کَردَن، راهپِیمایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marcher
راه پیمایی کردن، راه رفتن
ادامه...
راه پیمایی کَردَن، راه رَفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
maudire
لعنت کردن، نفرین
ادامه...
لَعنَت کَردَن، نِفرین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
martyre
شهادت
ادامه...
شَهادَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
partire
ترک کردن، شروع کنید
ادامه...
تَرک کَردَن، شُروع کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
smarrire
جای خود را گم کردن، از دست دادن، گم کردن
ادامه...
جای خُود را گُم کَردَن، اَز دَست دادَن، گُم کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marchiare
مارک گذاری کردن، نام تجاری
ادامه...
مارک گُذاری کَردَن، نام تِجاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mancare
کمبود داشتن، خانم
ادامه...
کَمبود داشتَن، خانُم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marier
ازدواج کردن، ازدواج کن
ادامه...
اِزدِواج کَردَن، اِزدِواج کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
marcar
شماره گرفتن، تیک بزنید، علامت زدن، مارک گذاری کردن
ادامه...
شُمارِه گِرِفتَن، تیک بِزَنید، عَلامَت زَدَن، مارک گُذاری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
marcar
مارک گذاری کردن، علامت گذاری کردن، علامت زدن
ادامه...
مارک گُذاری کَردَن، عَلامَت گُذاری کَردَن، عَلامَت زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tarcie
اصطکاک، تعریف کند
ادامه...
اِصطِکاک، تَعرِیف کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
morire
مردن، بمیر
ادامه...
مُردَن، بِمیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
marcio
فاسد، پوسیده، گندیده
ادامه...
فاسِد، پوسیدِه، گَندیدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی