معنی makan - جستجوی لغت در جدول جو
makan
خوردن، بخور
ادامه...
خُوردَن، بُخُور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
makna
معنویت، معنی، معنا
ادامه...
مَعنَوِیَت، مَعنی، مَعنا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
yakan
سوزان، سوزاندن
ادامه...
سوزان، سوزاندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
maken
ساختن
ادامه...
ساختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
makan siang
ناهار خوردن، ناهار بخور
ادامه...
ناهار خُوردَن، ناهار بُخُور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
makan malam
شام خوردن، شام
ادامه...
شام خُوردَن، شام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
makan dengan sendok
با قاشق خوردن، با قاشق بخور
ادامه...
با قاشُق خُوردَن، با قاشُق بُخُور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
makan berlebihan
پرخوری کردن، پرخوری
ادامه...
پُرخُوری کَردَن، پُرخُوری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara pemakan daging
گوشتخواری، به روش گوشتخواری
ادامه...
گوشتخواری، بِه رَوِشِ گوشتخواری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dapat dimakan
قابل خوردن، خوراکی
ادامه...
قابِلِ خُوردَن، خُوراکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keterdapatan makanan
قابل خوردن بودن، در دسترس بودن غذا
ادامه...
قابِلِ خُوردَن بودَن، دَر دَسترَس بودَن غَذا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memakan biaya
هزینه داشتن، هزینه دارد
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه دارَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memberi makan
تغذیه کردن، تغذیه
ادامه...
تَغذِیَه کَردَن، تَغذیِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemakan segala
گوشتخوار، همه چیز خوٰار
ادامه...
گوشتخوار، هَمِه چیز خوٰار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemakan daging
گوشت خوٰار
ادامه...
گوشت خوٰار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyamakan
برابر بودن، برابر کردن، معادل بودن
ادامه...
بَرابَر بودَن، بَرابَر کَردَن، مُعادِل بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی