معنی lokal - جستجوی لغت در جدول جو
lokal
مردمی، محلّی
ادامه...
مَردُمی، مَحَلّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lokal
به طور محلّی، محلّی
ادامه...
بِه طُورِ مَحَلّی، مَحَلّی
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lokalizować
محلّی سازی کردن، در گویش
ادامه...
مَحَلّی سازی کَردَن، دَر گویِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
secara lokal
به طور محلّی، به صورت محلّی
ادامه...
بِه طُورِ مَحَلّی، بِه صورَتِ مَحَلّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delokalizacja
عدم تمرکز، عدم تناسب
ادامه...
عَدَمِ تَمَرکُز، عَدَمِ تَنَاسُب
دیکشنری لهستانی به فارسی
Delokalisierung
عدم تمرکز، محلّی سازی
ادامه...
عَدَمِ تَمَرکُز، مَحَلّی سازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
melokalisasi
محلّی سازی کردن، بومی سازی
ادامه...
مَحَلّی سازی کَردَن، بومی سازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delokalisasi
عدم تمرکز، محلّی سازی
ادامه...
عَدَمِ تَمَرکُز، مَحَلّی سازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lokaliseren
محلّی سازی کردن، پیدا کردن
ادامه...
مَحَلّی سازی کَردَن، پِیدا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
lokalisierbaar
قابل پیدا شدن، قابل بومی سازی
ادامه...
قابِلِ پِیدا شُدَن، قابِلِ بومی سازی
دیکشنری هلندی به فارسی
lokalisierbar
قابل پیدا شدن، قابل بومی سازی
ادامه...
قابِلِ پِیدا شُدَن، قابِلِ بومی سازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
lokalisieren
محلّی سازی کردن، پیدا کردن
ادامه...
مَحَلّی سازی کَردَن، پِیدا کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
lokalizacja
مکان، محل
ادامه...
مَکان، مَحَل
دیکشنری لهستانی به فارسی
lokalizowalny
قابل پیدا شدن، قابل پیش بینی
ادامه...
قابِلِ پِیدا شُدَن، قابِلِ پیش بینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
lokalnie
به طور محلّی، متناهی
ادامه...
بِه طُورِ مَحَلّی، مُتِناهی
دیکشنری لهستانی به فارسی
lokalny
محلّی، پیدا کردن
ادامه...
مَحَلّی، پِیدا کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
lokaal
به طور محلّی، محلّی
ادامه...
بِه طُورِ مَحَلّی، مَحَلّی
دیکشنری هلندی به فارسی
vokal
آوازی
ادامه...
آوازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
loyal
وفادار
ادامه...
وَفادار
دیکشنری آلمانی به فارسی
vokal
آوازی
ادامه...
آوازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
vokal
آوازی
ادامه...
آوازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
local
محلّی، مکان
ادامه...
مَحَلّی، مَکان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
local
محلّی
ادامه...
مَحَلّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
local
محلّی
ادامه...
مَحَلّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
loyal
وفادار
ادامه...
وَفادار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de lokalisatie
عدم تمرکز، محلّی سازی
ادامه...
عَدَمِ تَمَرکُز، مَحَلّی سازی
دیکشنری هلندی به فارسی