معنی logis - جستجوی لغت در جدول جو
logis
منطقی
ادامه...
مَنطِقی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
de manière syllogistique
به طور قیاسی، از نظر قیاسی
ادامه...
بِه طُورِ قیاسی، اَز نَظَرِ قیاسی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Virologist
ویروس شناس
ادامه...
ویروس شِناس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
epistemologisch
از نظر معرفت شناسی، معرفتی
ادامه...
اَز نَظَرِ مَعرِفَت شِناسی، مَعرِفَتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
ekologis
زیست محیطی
ادامه...
زیست مُحیطی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fisiologis
فیزیولوژیکی
ادامه...
فیزیولوژیکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelogisan
معقولیت، منطقی بودن
ادامه...
مَعقولِیَت، مَنطِقی بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketidaklogisan
غیرمنطقی بودن، عدم انسجام
ادامه...
غِیرِمَنطِقی بودَن، عَدَمِ اِنسِجام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
syllogistique
استدلالی، قیاسی
ادامه...
اِستِدلالی، قیاسی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
apologiste
مدافع، معذرت خوٰاهی
ادامه...
مُدافِع، مَعذِرَت خوٰاهی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
syllogisme
قیاس منطقی، قیاس
ادامه...
قیاس مَنطِقی، قیاس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
genealogista
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
biologiste
زیست شناس
ادامه...
زیست شِناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Zoologist
جانورشناس
ادامه...
جَانِوَرشِنَاس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
apologista
مدافع، معذرت خوٰاهی
ادامه...
مُدافِع، مَعذِرَت خوٰاهی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Cardiologist
متخصّص قلب، متخصّص قلب و عروق
ادامه...
مُتِخَصِّص قَلب، مُتِخَصِّص قَلب و عُروق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Psychologist
روان شناس
ادامه...
رَوان شِناس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
analogiser
مقایسه کردن، قیاس کردن
ادامه...
مُقایِسِه کَردَن، قیاس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
logistique
لجستیکی، تدارکات
ادامه...
لُجِستیکی، تَدَارُکَات
دیکشنری فرانسوی به فارسی
logisch
به طور منطقی، منطقی
ادامه...
بِه طُورِ مَنطِقی، مَنطِقی
دیکشنری هلندی به فارسی
logistik
لجستیکی، تدارکات
ادامه...
لُجِستیکی، تَدَارُکَات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
logistyczny
لجستیکی، مهربانی
ادامه...
لُجِستیکی، مِهربانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
logistisch
لجستیکی
ادامه...
لُجِستیکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
logisch
به طور منطقی، منطقی
ادامه...
بِه طُورِ مَنطِقی، مَنطِقی
دیکشنری آلمانی به فارسی
logistico
لجستیکی، تدارکات
ادامه...
لُجِستیکی، تَدَارُکَات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
logistiek
لجستیکی، تدارکات
ادامه...
لُجِستیکی، تَدَارُکَات
دیکشنری هلندی به فارسی
analogisieren
مقایسه کردن، قیاس کردن
ادامه...
مُقایِسِه کَردَن، قیاس کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
illogisme
غیرمنطقی بودن، غیر منطقی
ادامه...
غِیرِمَنطِقی بودَن، غِیرِ مَنطِقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
immunologisch
به طور ایمنی شناسی، ایمونولوژیک
ادامه...
بِه طُورِ ایمِنی شِناسی، ایمُونُولوژیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
geologisch
از نظر زمین شناسی، زمین شناسی
ادامه...
اَز نَظَرِ زَمین شِناسی، زَمین شِناسی
دیکشنری آلمانی به فارسی
genealogisch
به طور نسب شناسی، شجره نامه ای
ادامه...
بِه طُورِ نَسَب شِناسی، شَجَرِه نامِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
ideologisch
به طور ایدئولوژیکی، ایدئولوژیک
ادامه...
بِه طُورِ ایدِئولوژیکی، ایدِئولُوژیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
demitologisasi
زدودن اساطیر، اسطوره زدایی
ادامه...
زُدودَن اَساطیر، اُسطورِه زُدایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
généalogiste
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Climatologist
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
ادامه...
آب وهَوایِی شِناس، اِقلیم شِناس
دیکشنری انگلیسی به فارسی