معنی listrik - جستجوی لغت در جدول جو
listrik
الکتریکی، برق
ادامه...
اِلِکتریکی، بَرق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
histerik
هیستریک
ادامه...
هیستِریک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mistik
ماورایی، عرفانی
ادامه...
ماوَرایی، عِرفانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mistik
ماورایی، عارف
ادامه...
ماوَرایی، عارِف
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
listig
با تزویر، حیله گری، با فریبکاری، حیله گر، روباه وار، زرقانی، زیرکانه، فریبکار، مکّار، مکّارانه
ادامه...
با تَزویر، حیلِه گَری، با فَریبکاری، حیلِه گَر، روباه وار، زَرقانی، زیرَکانِه، فَریبکار، مَکّار، مَکّارانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
lirik
شاعرانه، غزل
ادامه...
شاعِرانِه، غَزَل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mengalirkan listrik
برق زدن، الکتریسیته را هدایت کند
ادامه...
بَرق زَدَن، اِلِکتریسیته را هِدایَت کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kejutan listrik
برق گرفتگی، شوک الکتریکی
ادامه...
بَرق گِرِفتِگی، شُوک اِلِکتریکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
resistivitas listrik
مقاومت الکتریکی
ادامه...
مُقاوِمَت اِلِکتریکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tukang listrik
برق کار
ادامه...
بَرق کار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی