جدول جو
جدول جو

معنی lima - جستجوی لغت در جدول جو

lima
پنج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از Climax
تصویر Climax
نقطه اوج (Climax) به طور عمومی به لحظه ای اشاره دارد که در یک داستان، فیلم، نمایش، یا هر نوع اثر هنری دیگر، نقطه ای است که بیشترین تنش، تعامل یا اتفاقات مهم و برگرداننده رخ می دهد. این نقطه معمولاً به عنوان اوج نزدیک به پایان داستان به وجود می آید و غالباً به خودی خود تغییرات بزرگی را برای شخصیت ها و داستان به همراه دارد.
ویژگی های نقطه اوج:
1. ارتقاء تنش : در این نقطه، تنش و جذابیت داستان به حداکثر می رسد و احساسات تماشاگر به شدت تحریک می شود.
2. تغییرات کلیدی : شخصیت ها یا موقعیت ها در این نقطه از داستان به چالش کشیده می شوند و تغییرات مهمی را تجربه می کنند.
3. بیشینه نقاط اوج : این نقطه می تواند شامل اتفاقات مانند برخوردهای کلامی یا جسمانی، تصمیم گیری های مهم، یا تحولات ناگهانی دیگر باشد که تاثیر عمیقی بر داستان دارند.
نقطه اوج مهمترین جزء در ساختار داستان است که تماشاگر را به شدت جذب می کند و به وضوح به نمایانگری از تلاش های شخصیت ها و اهداف آن ها می پردازد.
در اصل واژه ای یونانی است به معنای نردبان که در سینما در موارد زیر به کار می رود: 1- نقطه اوج پیچیدگی قصه که ماجرا از آن فراتر نمی رود و به تدریج فرو می نشیند. 2- نقطه اوج توجه و علاقه بیننده در یک فیلم. هر دو نوع نقطه اوج نامبرده شده در اواخر فیلم رخ می دهند ولی الزاما هم زمان نیستند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از Anti Climax
تصویر Anti Climax
ضد اوج (Anti Climax) در ادبیات، سینما، و هنرهای نمایشی به یک بخش از داستان یا روایت اشاره دارد که برخلاف انتظار مخاطب، پایان یا نتیجه ای کمتر از حد انتظار و هیجان انگیزی دارد. این تکنیک عمدتاً برای ایجاد اثرات خاص در داستان گویی استفاده می شود و می تواند به نحوه های مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه به توضیح بیشتر این مفهوم می پردازم:
تعریف ضد اوج:
ضد اوج لحظه ای است که در آن تنش یا هیجان داستان به طور ناگهانی و غیرمنتظره ای کاهش می یابد، به جای اینکه به اوج هیجان خود برسد. این کاهش هیجان می تواند تأثیراتی چون طنز، بی اعتنایی، یا حتی تعمق بیشتر بر مفهوم داستان ایجاد کند.
کاربردهای ضد اوج:
1. ایجاد طنز:
- در داستان ها یا فیلم های کمدی، ضد اوج می تواند برای ایجاد لحظات خنده دار استفاده شود. به عنوان مثال، پس از ایجاد تنش فراوان و انتظار برای یک نتیجه بزرگ، نتیجه ای ساده و غیرمنتظره می تواند مخاطب را بخنداند.
2. تعمیق مفهوم:
- ضد اوج می تواند به عنوان ابزاری برای تعمق بیشتر در پیام یا مفهوم داستان استفاده شود. به عنوان مثال، در یک داستان تراژیک، ضد اوج می تواند تأکید بر بی معنایی یا پوچی زندگی باشد.
3. شکستن انتظارات:
- ضد اوج می تواند برای شکستن انتظارات مخاطب و ایجاد یک تجربه تازه و غیرمعمول استفاده شود. این تکنیک می تواند به داستان گویی کمک کند تا از کلیشه ها و پیش بینی پذیری فاصله بگیرد.
مثال ها:
1. ادبیات:
- در رمان ها و داستان های کوتاه، ضد اوج می تواند به عنوان یک پایان غیرمنتظره استفاده شود که به جای حل کامل مشکل یا کشمکش اصلی، به شکلی ناگهانی و غیرمعمول خاتمه می یابد.
2. سینما:
- در فیلم ها، ضد اوج می تواند در یک صحنه حساس و پرتنش رخ دهد که در آن به جای یک نتیجه بزرگ و هیجان انگیز، یک نتیجه ساده و بی تفاوت اتفاق می افتد.
3. نمایشنامه:
- در تئاتر، ضد اوج می تواند در یک نقطه کلیدی از نمایش به کار رود تا تأثیر عاطفی خاصی بر مخاطب بگذارد.
نمونه های مشهور:
- در فیلم های کمدی مانند `مانتی پایتون و جام مقدس`، لحظات ضد اوج زیادی وجود دارد که انتظارات مخاطب را به شکلی خنده دار می شکند.
- در ادبیات، داستان کوتاه `اتفاقی در پل اول کریک` نوشته امبروس بیرس، نمونه ای از استفاده از ضد اوج برای ایجاد یک پایان غیرمنتظره و تأمل برانگیز است.
ضد اوج می تواند به عنوان یک ابزار قدرتمند در داستان گویی مورد استفاده قرار گیرد تا با شکستن انتظارات و ایجاد لحظات غیرمنتظره، تجربه ای تازه و جذاب برای مخاطب ایجاد کند.
جایی که ماجرای فیلم در آن به اوج خود می رسد و تماشاگر در خود بیشترین احساس را نسبت به فیلم دارد، اما به یک باره هیجان ماجرا فروکش می کند و فیلم با حالتی سرد و ناامیدکننده و خالی از هیجان پیش می رود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
از نظر اقلیمی، اقلیمی، آب و هوایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از نظر اقلیمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آب و هوایی، اقلیمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضدّ اوج، ضد آب و هوا
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور ضد اوج، ضدّ اقلیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
دیکشنری آلمانی به فارسی
آب و هوایی، اقلیمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور ضد اوج، ضد آب و هوا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
عایق سازی هوا، تهویه مطبوع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ضدّ اوج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
عادت دادن، خو گرفتن، آداپته کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
آداپته کردن، سازگاری، عادت دادن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
از نظر اقلیمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
هوا، آب و هوا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
حرف بی معنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
عایق سازی هوا، عایق آب و هوا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
جمله
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پنجم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
آداپته کردن، خو گرفتن، عادت دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ضدّ اوج، ضدّ اقلیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
آداپته کردن، خو گرفتن، عادت دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
اشارات، نگاه، اشاره، اشاره مبهم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیمه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عمودًا، عمودی، عمودیت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آلوده، گیاه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بنفش
دیکشنری آلمانی به فارسی
هوا، آب و هوا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
آداپته کردن، خو گرفتن، عادت دادن، فرهنگ پذیری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی