معنی lilin - جستجوی لغت در جدول جو
lilin
موم، شمع
ادامه...
موم، شَمع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
licin
صاف، لغزنده
ادامه...
صاف، لَغزَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengelilingi
محصور کردن، را احاطه کنند، احاطه کردن
ادامه...
مَحصور کَردَن، را اِحاطِه کُنَند، اِحاطِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengoleskan lilin
موم مالیدن، اعمال موم
ادامه...
موم مالیدَن، اِعمال موم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keliling
محیط، اطراف
ادامه...
مُحیط، اَطراف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berkeliling
متحرّک، اطراف
ادامه...
مُتِحَرِّک، اَطراف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelayaran mengelilingi
گردش دریایی، دور زدن
ادامه...
گَردِش دَریایی، دُور زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
seperti lilin
مومی، مثل شمع
ادامه...
مومی، مِثلِ شَمع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی