معنی lazim - جستجوی لغت در جدول جو
lazim
رایج، مشترک
ادامه...
رایِج، مُشتَرَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lazima
امری، باید، الزامی
ادامه...
اَمری، بایَد، اِلزامی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
azim
استقامت، وضوح
ادامه...
اِستِقامَت، وُضوح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kwa lazima
به صورت الزامی، بر حسب ضرورت، ضروراً، اجباری
ادامه...
بِه صورَتِ اِلزامی، بَر حَسبِ ضَرورَت، ضَروراً، اِجباری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya kulazimisha
به طور الزام آور، به شیوه ای قانع کننده
ادامه...
بِه طُورِ اِلزام آوَر، بِه شیوِه ای قانِع کُنَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kulazimisha
به طور اجبار آمیز، با اجبار
ادامه...
بِه طُورِ اِجبار آمیز، با اِجبار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya lazima
به طور ضروری، به صورت ضروری
ادامه...
بِه طُورِ ضَروری، بِه صورَتِ ضَروری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulazimisha
وادار کردن، مجبور کردن، زورآور، اجباری، اجبار کردن، تحمیل کردن، تحمیل
ادامه...
وادار کَردَن، مَجبور کَردَن، زورآوَر، اِجباری، اِجبار کَردَن، تَحمیل کَردَن، تَحمیل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ya kulazimisha
الزامی، قانع کننده
ادامه...
اِلزامی، قانِع کُنَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa lazima
الزامی، لازم است، آمرانه
ادامه...
اِلزامی، لازِم اَست، آمِرانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa kulazimisha
اجباری، قانع کننده
ادامه...
اِجباری، قانِع کُنَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
bila lazima
بی دلیل، بدون نیاز
ادامه...
بی دَلیل، بِدونِ نِیَاز
دیکشنری سواحیلی به فارسی