معنی kłamać - جستجوی لغت در جدول جو
kłamać
دروغ گفتن، ناعادلانه
ادامه...
دُروغ گُفتَن، ناعادِلانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
łamać
تکّه کردن، تکانشگری، پشیمان شدن، توبه، شکستن، شمایل شکن، کثیف، نابود کردن
ادامه...
تِکِّه کَردَن، تَکَانِشگَری، پَشیمان شُدَن، تُوبِه، شِکَستَن، شَمایِل شِکَن، کَثیف، نابود کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wkładać
در هم پیچیدن، درهم
ادامه...
دَر هَم پیچیدَن، دَرهَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
złapać
دستگیر کردن، پاداش، گرفتار کردن، گیر کردن، گرفتن
ادامه...
دَستگیر کَردَن، پاداش، گِرِفتار کَردَن، گیر کَردَن، گِرِفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kwakać
صدای خش خش کردن، خش خش
ادامه...
صِدایِ خَش خَش کَردَن، خَش خَش
دیکشنری لهستانی به فارسی
płakać
گریه کردن، عزاداری، گریه کن
ادامه...
گِریِه کَردَن، عَزاداری، گِریِه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
składać
ارسال کردن، جمعیت، تا کردن، لومینسانس
ادامه...
اِرسال کَردَن، جَمعِیَت، تا کَردَن، لومینسانس
دیکشنری لهستانی به فارسی
błagać
درخوٰاست کردن، بیماری حرکت، التماس کردن، جذّاب
ادامه...
دَرخوٰاست کَردَن، بیماری حَرَکَت، اِلتِماس کَردَن، جَذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی
łatać
وصله زدن، اتّصال
ادامه...
وَصلِه زَدَن، اِتِّصال
دیکشنری لهستانی به فارسی
łapać
گرفتن، برای دریافت، تور انداختن، شفّاف، گرفتگی
ادامه...
گِرِفتَن، بَرایِ دَریافت، تور اَنداختَن، شَفّاف، گِرِفتِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kapać
چکیدن، چکّه کردن، متراکم شدن
ادامه...
چِکیدَن، چِکِّه کَردَن، مُتِراکِم شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kłaść
زمین گذاشتن، زمینی، گذاشتن، گرسنگی، قرار دادن، محل
ادامه...
زَمین گُذاشتَن، زَمینی، گُذاشتَن، گُرُسنِگی، قَرار دادَن، مَحَل
دیکشنری لهستانی به فارسی
karać
تنبیه کردن، تنبیهی، مجازات کردن، مجازات دادن، همسایه
ادامه...
تَنبِیه کَردَن، تَنبِیهی، مُجازات کَردَن، مُجازات دادَن، هَمسایِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kama
به صورت مثلّثی پر کردن، گوه
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، گُوِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی