kugombana تضاد داشتن، بحث کردن، مجادله کردن، دعوای لفظی کردن ادامه... تَضَاد داشتَن، بَحث کَردَن، مُجادِلِه کَردَن، دَعوایِ لَفظی کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی