معنی kugombana
kugombana
تضاد داشتن، بحث کردن، مجادله کردن، دعوای لفظی کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kugombana
kupambana
kupambana
دَست و پَنجِه نَرم کَردَن، بَرایِ مُبارِزِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kugongana
kugongana
تَصَادُم کَردَن، بَرخُورد، تَصَادُم، تَصَادُف کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی