معنی kuegesha - جستجوی لغت در جدول جو
kuegesha
ایستگاه کردن، پارک کردن
ادامه...
ایستگاه کَردَن، پارک کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kuwezesha
فعّال کردن، تسهیل کند
ادامه...
فَعّال کَردَن، تَسهِیل کُنَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuegemea
دوام، تکیه دادن، شیب داشتن، شیب دادن، کج کردن، زیر خط کشیدن
ادامه...
دَوام، تِکیِه دادَن، شیب داشتَن، شیب دادَن، کَج کَردَن، زیرِ خَط کِشیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kurejesha
دوباره تصرّف کردن، بازگرداندن، جبران کردن، دوباره به حالت قبل برگرداندن، بازیابی کردن
ادامه...
دُوبارِه تَصَرُّف کَردَن، بازگَرداندَن، جُبران کَردَن، دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن، بازیابی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuotesha
تخم گذاری کردن، رشد کردن
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، رُشد کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunyesha
مرطوب کردن، به باران، باریدن
ادامه...
مَرطوب کَردَن، بِه باران، باریدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuepusha
پناه دادن، برای جلوگیری از
ادامه...
پَناه دادَن، بَرایِ جِلوگیری اَز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuendesha
رهبری کردن، رانندگی کنید، رانندگی کردن، عمل کردن
ادامه...
رَهبَری کَردَن، رانَندِگی کُنید، رانَندِگی کَردَن، عَمَل کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukeresha
ناخشنود کردن، آزار دهنده
ادامه...
ناخُشنود کَردَن، آزار دَهَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی