kuegemea kuegemea دَوام، تِکیِه دادَن، شیب داشتَن، شیب دادَن، کَج کَردَن، زیرِ خَط کِشیدَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kurejesha kurejesha دُوبارِه تَصَرُّف کَردَن، بازگَرداندَن، جُبران کَردَن، دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن، بازیابی کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuendesha kuendesha رَهبَری کَردَن، رانَندِگی کُنید، رانَندِگی کَردَن، عَمَل کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی