جدول جو
جدول جو

معنی krzyczeć - جستجوی لغت در جدول جو

krzyczeć
داد زدن، دادستان، فریاد زدن، گریه کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور فریادکنان، از نظر فیزیکی
دیکشنری لهستانی به فارسی
وزوز کردن، روشنایی، زنبور زدن، زنجیره ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
غرّش کردن، رعد و برق، غرّیدن، غرغر کردن، فریاد کشیدن، گریه کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی