معنی krewny - جستجوی لغت در جدول جو
krewny
خویشاوند، خویشاوندی
ادامه...
خویشاوَند، خویشاوَندی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ulewny
سیلابی، بودند
ادامه...
سِیلابی، بودَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
Brawny
قوی، قوسی
ادامه...
قَوی، قُوسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
równy
برابر، مقایسه کنید، یکنواخت
ادامه...
بَرابَر، مُقایِسِه کُنید، یِکنَواخت
دیکشنری لهستانی به فارسی
pewny
مطمئن، تضمین می کند، مطمئناً
ادامه...
مُطمَئِن، تَضمین می کُنَد، مُطمَئِناً
دیکشنری لهستانی به فارسی