معنی Brawny
Brawny
قوی، قوسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Brawny
Brainy
Brainy
باهوش، خُوش فِکر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Scrawny
Scrawny
لاغَر، ناقِص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
krewny
krewny
خویشاوَند، خویشاوَندی
دیکشنری لهستانی به فارسی
oralny
oralny
دَهانی، ماشین بیمار
دیکشنری لهستانی به فارسی
sławny
sławny
مَشهور، قابِلِ تَوَجُّه، مَعروف
دیکشنری لهستانی به فارسی
Grainy
Grainy
دانِه دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brassy
Brassy
پُر صِدا و خُودخوٰاه، بِرِنجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brown
Brown
قَهوِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Briny
Briny
شور
دیکشنری انگلیسی به فارسی