معنی korosif - جستجوی لغت در جدول جو
korosif
سوزاننده، خورنده
ادامه...
سوزانَندِه، خورَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
korrosiv
به طور خورنده، خورنده
ادامه...
بِه طُورِ خورَندِه، خورَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
kohesif
چسبنده، منسجم
ادامه...
چَسبَندِه، مُنسَجِم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
koersif
زورآور، اجباری
ادامه...
زورآوَر، اِجباری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
corrosif
خورنده
ادامه...
خورَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
korosivu
سوزاننده، خورنده
ادامه...
سوزانَندِه، خورَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
secara korosif
به طور خورنده، خورنده
ادامه...
بِه طُورِ خورَندِه، خورَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی