معنی komplikować - جستجوی لغت در جدول جو
komplikować
مشکل کردن، مزاحمت
ادامه...
مُشکِل کَردَن، مُزاحِمَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
komunikować
ارتباط برقرار کردن، مهارت های ارتباطی
ادامه...
اِرتِباط بَرقَرار کَردَن، مَهارَت های اِرتِباطی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kompilować
تدوین کردن، مسح کردن
ادامه...
تَدوین کَردَن، مَسح کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی