جدول جو
جدول جو

معنی kompak - جستجوی لغت در جدول جو

kompak
فشرده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کندن، پاره کردن، تونل زدن، تیراندازی، حفر کردن، حفر چاله، پایین زدن، خالصانه، غار رفتن، شربتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
فشردگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کدر، مات
دیکشنری آلمانی به فارسی
کدر، مات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور فشرده، فشرده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور فشرده، به شدّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
فشرده، خرد شده
دیکشنری لهستانی به فارسی
خنده آور، طنز، طنزآمیز، خنده دار، خفن، شوخ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
طنزپرداز، طنین انداز، کمدین، کمونیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
کمدین
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور فشرده، فشرده
دیکشنری آلمانی به فارسی
دویدن، برای اجرا، دوندن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
اخراج کردن، آتش، برکنار کردن، کیسه زدن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
گذاشتن، قرار دادن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
توطئه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بزدل، ترسو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
گرفتن، چنگ زدن، ربودن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به نظر رسیدن، به نظر می رسد، ظاهری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فشرده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور فشرده، فشرده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی