معنی klęczeć - جستجوی لغت در جدول جو
klęczeć
زانو زدن، زاویه دار بودن
ادامه...
زانو زَدَن، زاویِه دار بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
jęczeć
به آرامی گریه کردن، آسان، آه کشیدن، آه، آه و فغان کردن، نشاسته ای
ادامه...
بِه آرامی گِریِه کَردَن، آسان، آه کِشیدَن، آه، آه و فَغان کَردَن، نِشاستِه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی