معنی klaxon - جستجوی لغت در جدول جو
klaxon
بوق زدن، شاخ
ادامه...
بوق زَدَن، شاخ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
claxon
بوق زدن، شاخ
ادامه...
بوق زَدَن، شاخ
دیکشنری هلندی به فارسی
klagen
دعوی کردن، شکایت کردن
ادامه...
دَعوی کَردَن، شِکایَت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
klagen
شکایت کردن
ادامه...
شِکایَت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
klaun
شوخی کننده، بازیگوشی
ادامه...
شوخی کُنَندِه، بازیگوشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
klaxonner
هوهو کردن، بوق زدن
ادامه...
هوهو کَردَن، بوق زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
laxo
سست
ادامه...
سُست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی