معنی keren - جستجوی لغت در جدول جو
keren
جالب، باحال
ادامه...
جالِب، باحال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
flikkerend
لرزنده، سوسو زدن، به طور لرزان
ادامه...
لَرزَنده، سوسو زَدَن، بِه طُورِ لَرزان
دیکشنری هلندی به فارسی
shockeren
شوک وارد کردن، شوک
ادامه...
شُوک وارِد کَردَن، شُوک
دیکشنری هلندی به فارسی
spijkeren
میخ زدن، ماژول
ادامه...
میخ زَدَن، ماژُول
دیکشنری هلندی به فارسی
mankeren
لنگ لنگ حرکت کردن، کمبود
ادامه...
لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن، کَمبود
دیکشنری هلندی به فارسی
markeren
علامت زدن، علامت گذاری کنید
ادامه...
عَلامَت زَدَن، عَلامَت گُذاری کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
maskeren
پوشاندن، ماسک
ادامه...
پوشاندَن، ماسک
دیکشنری هلندی به فارسی
terugkeren
بازگشتن، بازگشت، برگشتن
ادامه...
بازگَشتَن، بازگَشت، بَرگَشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
terugkerend
مکرّر، تکرار شونده
ادامه...
مُکَرَّر، تِکرَار شَوَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
vastspijkeren
میخکوب کردن، میخ کن، چسباندن
ادامه...
میخکوب کَردَن، میخ کُن، چَسباندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verankeren
تحکیم کردن، لنگر، جدا کردن
ادامه...
تَحکیم کَردَن، لَنگَر، جُدا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
omkeren
برعکس کردن، معکوس کردن
ادامه...
بَرعَکس کَردَن، مَعکوس کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
flankeren
از پهلو حمله کردن، جناح
ادامه...
اَز پَهلو حَملِه کَردَن، جِناح
دیکشنری هلندی به فارسی
flikkeren
درخشیدن، سوسو زدن، به طور شعله ور
ادامه...
دِرَخشیدَن، سوسو زَدَن، بِه طُورِ شُعلِه وَر
دیکشنری هلندی به فارسی
ankeren
لنگر انداختن، لنگر
ادامه...
لَنگَر اَنداختَن، لَنگَر
دیکشنری هلندی به فارسی
leren
یاد گرفتن، یاد بگیرند، چرم
ادامه...
یاد گِرِفتَن، یاد بِگیرَند، چَرم
دیکشنری هلندی به فارسی
blokkeren
بن بست کردن، مسدود کردن
ادامه...
بُن بَست کَردَن، مَسدود کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
panikeren
وحشت زده کردن، وحشت
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، وَحشَت
دیکشنری هلندی به فارسی
parkeren
پارک کردن، پارکینگ، ایستگاه کردن
ادامه...
پارک کَردَن، پارکینگ، ایستگاه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verzekeren
اطمینان دادن، بیمه، مطمئن شدن، اطمینان کردن، بیمه کردن
ادامه...
اِطمینان دادَن، بیمِه، مُطمَئِن شُدَن، اِطمینان کَردَن، بیمِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verzekerend
مطمئن، بیمه کردن
ادامه...
مُطمَئِن، بیمِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kerenkwedh
تکرار
ادامه...
تِکرَار
دیکشنری هلندی به فارسی
kerendahan
فقر، فروتنی
ادامه...
فَقر، فُروتَنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kerendahan hati
فروتنی، حیا، تواضع
ادامه...
فُروتَنی، حَیا، تَوَاضُع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kerentanan
حسّاسیّت، آسیب پذیری
ادامه...
حَسّاسِیَّت، آسیب پَذیری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kerentanannya
آسیب پذیری، آسیب پذیری آن
ادامه...
آسیب پَذیری، آسیب پَذیری آن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kerenyahan
تردی، ترد بودن، سختی
ادامه...
تُرُدی، تُرُد بودَن، سَختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
eren
احترام گذاشتن، افتخار
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، اِفتِخار
دیکشنری هلندی به فارسی
riskeren
ریسک کردن، خطر
ادامه...
ریسک کَردَن، خَطَر
دیکشنری هلندی به فارسی