معنی kayu - جستجوی لغت در جدول جو
kayu
چوبی، چوب
ادامه...
چوبی، چوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kaya
خوب حال، ثروتمند
ادامه...
خُوب حال، ثَروَتمَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kaku
غیرقابل تغییر، سفت و سخت، سخت
ادامه...
غِیرِقابِلِ تَغییر، سِفت و سَخت، سَخت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
layu
خشک شدن، پژمرده
ادامه...
خُشک شُدَن، پَژمُردِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kavu
بی ثمر، خشک، فرمی، خشک شده، خشکیده، خش دار
ادامه...
بی ثَمَر، خُشک، فُرمی، خُشک شُدِه، خُشکیدِه، خَش دار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kekayuan
چوبین بودن، چوبی بودن
ادامه...
چوبین بودَن، چوبی بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tukang kayu
نجّار
ادامه...
نَجّار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی