معنی informe - جستجوی لغت در جدول جو
informe
بی صورت، مطّلع شد
ادامه...
بی صورَت، مُطَّلِع شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informe
بی صورت، گزارش دهید
ادامه...
بی صورَت، گُزارِش دَهید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
informe
بدشکل، بی شکل، بی صورت
ادامه...
بَدشِکل، بی شِکل، بی صورَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Informed
آگاه، مطّلع شده
ادامه...
آگاه، مُطَّلِع شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
uniforme
یکسان، یکنواخت
ادامه...
یِکسان، یِکنَواخت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
conforme
مطابق، با توجّه به، سازگار
ادامه...
مُطابِق، با تَوَجُّه بِه، سازِگار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
informar
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کند
ادامه...
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
informal
غیر رسمی
ادامه...
غِیرِ رَسمی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
uniforme
یکسان، یکنواخت
ادامه...
یِکسان، یِکنَواخت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Informer
اطّلاع دهنده، مطّلع
ادامه...
اِطِّلاع دَهَندِه، مُطَّلِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enforce
اجرای قانون کردن، اجرا کردن
ادامه...
اِجرایِ قانون کَردَن، اِجرا کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
informare
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کند
ادامه...
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
infâme
بدنام
ادامه...
بَدنام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
infame
بدنام
ادامه...
بَدنام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
énorme
بسیار بزرگ، بزرگ، عظیم، غول پیکر
ادامه...
بِسیار بُزُرگ، بُزُرگ، عَظیم، غول پِیکَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enorme
بزرگ، عظیم، بسیار بزرگ
ادامه...
بُزُرگ، عَظیم، بِسیار بُزُرگ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
infame
بدنام
ادامه...
بَدنام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
enorme
بسیار بزرگ، بزرگ
ادامه...
بِسیار بُزُرگ، بُزُرگ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
informale
غیر رسمی
ادامه...
غِیرِ رَسمی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
conforme
مطابق، سازگار
ادامه...
مُطابِق، سازِگار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
réforme
اصلاحات، اصلاح
ادامه...
اِصلاحات، اِصلاح
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informer
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کند
ادامه...
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informel
غیر رسمی
ادامه...
غِیرِ رَسمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informell
به طور غیررسمی، غیر رسمی
ادامه...
بِه طُورِ غیرِرَسمی، غِیرِ رَسمی
دیکشنری آلمانی به فارسی
informeel
به طور غیررسمی، غیر رسمی، عامیانه، به طور محاوره ای، بی مراسم
ادامه...
بِه طُورِ غیرِرَسمی، غِیرِ رَسمی، عامیانه، بِه طُورِ مُحاوِرِه ای، بی مَراسِم
دیکشنری هلندی به فارسی
informé
آگاه، مطّلع شد
ادامه...
آگاه، مُطَّلِع شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
difforme
بدشکل
ادامه...
بَدشِکل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
uniforme
یکسان، یکنواخت
ادامه...
یِکسان، یِکنَواخت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
uniforme
یکسان، یکنواخت
ادامه...
یِکسان، یِکنَواخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informar
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کند
ادامه...
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
informal
غیر رسمی
ادامه...
غِیرِ رَسمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
conforme
مطابق، سازگار
ادامه...
مُطابِق، سازِگار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conforme
رضامند، مطابق با، سازگار، مطابق
ادامه...
رِضامَند، مُطابِق با، سازِگار، مُطابِق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
en forme
مناسب
ادامه...
مُناسِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
infame
بدنام
ادامه...
بَدنام
دیکشنری پرتغالی به فارسی