معنی głosować - جستجوی لغت در جدول جو
głosować
رأی دادن، رابطه
ادامه...
رأی دادَن، رابِطِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
stosować
اعمال کردن، اعمال
ادامه...
اِعمال کَردَن، اِعمال
دیکشنری لهستانی به فارسی
gotować
جوش آوردن، به سرعت رشد می کنند، پختن، پخته شده
ادامه...
جوش آوَردَن، بِه سُرعَت رُشد مِی کُنَند، پُختَن، پُختِه شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی