معنی guru - جستجوی لغت در جدول جو
guru
معلّم
ادامه...
مُعَلِّم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengurung
محصور کردن، قفل کردن
ادامه...
مَحصور کَردَن، قُفل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kununguruma
خر خر کردن، غرّش
ادامه...
خُر خُر کَردَن، غُرِّش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nguruma
غرّش، رعد و برق، غرغر کردن، غرّیدن، غرّش کردن، رعد و برق زدن
ادامه...
غُرِّش، رَعد و بَرق، غُرغُر کَردَن، غُرّیدَن، غُرِّش کَردَن، رَعد و بَرق زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mnguruma
خرخره کننده، غرّش
ادامه...
خِرخِرِه کُنَندِه، غُرِّش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mpanda baiskeli ya gurudumu moja
یک چرخه سوار، تک چرخ سوار
ادامه...
یِک چَرخِه سَوار، تَک چَرخ سَوار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuunguruma
خر خر کردن، غرّش
ادامه...
خِر خِر کَردَن، غُرِّش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tabia ya nguruwe
خوک صفتی، رفتار خوک ها
ادامه...
خوک صِفَتی، رَفتار خوک ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mngurumo
با صدای غرغر، با غرّش
ادامه...
با صِدایِ غِرغِر، با غُرِّش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa namna ya nguruwe
به طور خوکی، به شکل خوک
ادامه...
بِه طُورِ خوکی، بِه شِکلِ خوک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kama nguruwe
به طور خوک صفتانه، مثل خوک، خوٰار و زشت
ادامه...
بِه طُورِ خوک صِفَتانِه، مِثلِ خوک، خوٰار و زِشت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
pengurutan alfabet
حروف چینی، مرتّب سازی بر اساس حروف الفبا
ادامه...
حُروف چینی، مُرَتَّب سازی بَر اَساس حُروف اَلِفبا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengurutkan
ترتیب دادن، مرتّب کردن
ادامه...
تَرتِیب دادَن، مُرَتَّب کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gurur
غرور
ادامه...
غُرور
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mengurutkan abjad
ترتیب حروف الفبا دادن، مرتّب سازی بر اساس حروف الفبا
ادامه...
تَرتِیب حُروف اَلِفبا دادَن، مُرَتَّب سازی بَر اَساس حُروف اَلِفبا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
guruldayan
خر و پیش کننده، غرّش، غرغرکننده
ادامه...
خُر و پیشِ کُنَندِه، غُرِّش، غِرغِرکُنَندِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gururla
با افتخار
ادامه...
با اِفتِخار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gururlanmak
افتخار کردن، افتخار کن
ادامه...
اِفتِخار کَردَن، اِفتِخار کُن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gururlu
مفتخر، افتخار
ادامه...
مُفتَخِر، اِفتِخار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gururlu bir şekilde
با شادمانی، با افتخار، با فخر و تکبّر
ادامه...
با شادمانی، با اِفتِخار، با فَخر و تَکَبُّر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gumu
چسبناک، دشوار است، ناهموار
ادامه...
چَسبناک، دُشوار اَست، ناهَموار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
huru
مستقل، رایگان، آزاد
ادامه...
مُستَقِل، رایِگان، آزاد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nuru
نور
ادامه...
نور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuru
خشک
ادامه...
خُشک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kunguruma
جویدن با صدا، غرّش کردن، زنبور زدن، غرغره کننده، غرّنده
ادامه...
جَویدَن با صِدا، غُرِّش کَردَن، زَنبور زَدَن، غَرغَرِه کُنَندِه، غُرَّندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی