معنی grommen - جستجوی لغت در جدول جو
grommen
غرغر کردن
ادامه...
غُرغُر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
grommend
غرغره کننده، غرغر کردن، با صدای غرغر، غرّش کننده
ادامه...
غَرغَرِه کُنَندِه، غَرغَر کَردَن، با صِدایِ غِرغِر، غُرِّش کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
krommen
منحنی ها
ادامه...
مُنحَنی ها
دیکشنری هلندی به فارسی
krümmen
منحنی شدن، منحنی
ادامه...
مُنحَنی شُدَن، مُنحَنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
brummen
زنبور زدن، زمزمه، غرغر کردن
ادامه...
زَنبور زَدَن، زِمزِمِه، غُرغُر کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
trommeln
کوبیدن، طبل
ادامه...
کوبیدَن، طَبل
دیکشنری آلمانی به فارسی
grommelen
غرّیدن، غرغر کردن
ادامه...
غُرّیدَن، غُرغُر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
groeten
ادای احترام کردن، با سلام
ادامه...
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، با سَلام
دیکشنری هلندی به فارسی
groeien
رشد کردن
ادامه...
رُشد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kommen
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری آلمانی به فارسی
dromen
رویابافی کردن، رؤیاها
ادامه...
رُویابافی کَردَن، رُؤیاها
دیکشنری هلندی به فارسی
kromme
کج و معوج، منحنی
ادامه...
کَج و مَعوَج، مُنحَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
rommel
آشوب، آشغال، آشوبی بودن، بی ارزش
ادامه...
آشوب، آشغال، آشوبی بودَن، بی اَرزِش
دیکشنری هلندی به فارسی
roemen
شهرت یافتن، لاف زدن
ادامه...
شُهرَت یافتَن، لاف زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
remmen
ترمز کردن، ترمزها، محدود کردن
ادامه...
تُرمُز کَردَن، تُرمُزها، مَحدود کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
groen
سرسبز، سبز
ادامه...
سَرسَبز، سَبز
دیکشنری هلندی به فارسی