giftig به طور سمّی، سمّی، زهرآگین، زهرآلودانه ادامه... بِه طُورِ سَمّی، سَمّی، زَهرآگین، زَهرآلودانِه دیکشنری آلمانی به فارسی
giftig به طور سمّی، سمّی، زهرآلودانه، زهرآگین ادامه... بِه طُورِ سَمّی، سَمّی، زَهرآلودانِه، زَهرآگین دیکشنری هلندی به فارسی