معنی gewoon - جستجوی لغت در جدول جو
gewoon
عادّی، معمولی
ادامه...
عادّی، مَعمولی
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gewoonte
عادّی بودن، عادت
ادامه...
عادّی بودَن، عادَت
دیکشنری هلندی به فارسی
ongewoon
غیر عادی، غیر معمول، ناآشنا، به طور غیرعادّی، به طور غیرمعمولی، به طور غیر آشنا، غیرمعمولی
ادامه...
غَیرِ عادی، غِیرِ مَعمول، ناآشِنا، بِه طُورِ غِیرعادّی، بِه طُورِ غِیرِمَعمولی، بِه طُورِ غِیرِ آشنا، غِیرِمَعمولی
دیکشنری هلندی به فارسی
gewohnt
معمولی، استفاده می شود
ادامه...
مَعمولی، اِستِفادِه می شَوَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
gewond
آسیب دیده، مجروح شد، مجروح
ادامه...
آسیب دیدِه، مَجروح شُد، مَجروح
دیکشنری هلندی به فارسی
geloof
اعتقاد، باور کنید، ایمان
ادامه...
اِعتِقاد، باوَر کُنید، ایمان
دیکشنری هلندی به فارسی
gewoonten
عادات
ادامه...
عادات
دیکشنری هلندی به فارسی
gewoontelijkheid
معمولی بودن، عادت
ادامه...
مَعمولی بودَن، عادَت
دیکشنری هلندی به فارسی
gewoonlijk
به طور عادّی، معمولاً
ادامه...
بِه طُورِ عادّی، مَعمولاً
دیکشنری هلندی به فارسی
gewoonheid
سادگی، معمولی بودن
ادامه...
سادِگی، مَعمولی بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
buitengewoon
به طور فوق العاده، فوق العاده، استثنائی، به صورت شگفت آور
ادامه...
بِه طُورِ فُوق العادِه، فُوق العادِه، اِستِثنائی، بِه صورَت شِگِفت آوَر
دیکشنری هلندی به فارسی