معنی gewicht - جستجوی لغت در جدول جو
gewicht
سنگینی، وزن
ادامه...
سَنگینی، وَزن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gerucht
شایعه
ادامه...
شایِعِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Übergewicht
برتری، اضافه وزن
ادامه...
بَرتَری، اِضافِه وَزن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Gleichgewicht
تعادل
ادامه...
تَعَادُل
دیکشنری آلمانی به فارسی
gewichtigheid
خودپسندی، اهمیّت
ادامه...
خودپَسَندی، اَهَمیَّت
دیکشنری هلندی به فارسی
gewichtloos
بی وزن
ادامه...
بی وَزن
دیکشنری هلندی به فارسی
gewichtloosheid
بی وزنی
ادامه...
بی وَزنی
دیکشنری هلندی به فارسی
seicht
سطحی، کم عمق
ادامه...
سَطحی، کَم عُمق
دیکشنری آلمانی به فارسی
leicht
به آرامی، نور، به راحتی، به طور نسیم وار، سبک، کمی
ادامه...
بِه آرامی، نور، بِه راحَتی، بِه طُورِ نَسِیم وار، سَبُک، کَمی
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewacht
محافظت شده، محافظت می شود
ادامه...
مُحافِظَت شُدِه، مُحافِظَت مِی شَوَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
gewichtig
سنگین، وزین
ادامه...
سَنگین، وَزین
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekocht
پخته، پخته شده
ادامه...
پُختِه، پُختِه شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Gesicht
چهره، صورت
ادامه...
چِهرِه، صورَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
gemischt
متنوّع، مختلط، مخلوط
ادامه...
مُتِنَوِّع، مُختَلَط، مَخلوط
دیکشنری آلمانی به فارسی
gerecht
با انصاف، فقط، به طور منصفانه، عادل، عادلانه، منصفانه
ادامه...
با اِنصاف، فَقَط، بِه طُورِ مُنصِفانِه، عادِل، عادِلانِه، مُنصِفانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
gericht
هدف دار، متمرکز شده است
ادامه...
هَدَف دار، مُتِمَرکِز شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
gezicht
چهره، بینایی، صورتکی
ادامه...
چِهرِه، بینایی، صورَتَکی
دیکشنری هلندی به فارسی
Gewicht
وزن داشتن، وزن
ادامه...
وَزن داشتَن، وَزن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Ungleichgewicht
عدم تعادل
ادامه...
عَدَمِ تَعَادُل
دیکشنری آلمانی به فارسی